سفارش تبلیغ
صبا ویژن























هر چه میخواهد دل تنگت نگو!

ناگفته                         

 چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟

بیایید از عشق صحبت کنیم....


تو کجایی قیصر؟؟

فک میکردم واحد طبقه بالا ساکن باشی!!ا

اما گویا شهر ها فاصله است میان دنیاهامان!

آخه اینجا همه ی اهل محل عاشقان را محکوم میکنند،به جرم عشق!!مبادا دخترکی با شاخه گلی وارد شود!

مجازاتش اعدام شاخه گل است......


نوشته شده در یکشنبه 92/7/28ساعت 10:12 عصر توسط آشنا نظرات ( ) |

مسافرم!

مسافر شهری به همسایگی اینجا

اینجا که همه غم است و بسمسافر

...آرام آرام ،گام برمیدارم که مبادا بیدار شوند!

با اینکه جزئی از منند باید "اینجا بمانند"

آنجا که میروم همه لبخند است و لبخندلبخند

با مفهوم زندگی

مبادا نشانی  آنجایم را به اینجایی ها بدهید!

مبادا!

 شما که میدانید با چ سختی خواباندمشان

آن خاطرات همه افسوس و همه غم

میروم که خاطرات فرداییم آنجا رقم بخورند



     میروم که عکس های یادگاریم را آنجا بگیرممسافر

             این شهر مدفون خواهد شد

         با تمامی ساکنانش

              آی آشنا !!!

          مبادا قطعه ای از اینجا با خود به همرا بیاوری

                 "تنها خود بیا"

             که نگهت میدارم تا ابدیت

                    "زندگی آنجایم"


نوشته شده در یکشنبه 92/7/28ساعت 12:51 صبح توسط آشنا نظرات ( ) |

آه ه ه ه ....

چ غمی ،غمگین تر از تنهایی....!

چ کسی میداند چ طعمی دارد زندگی وقتی پر از خالیست....

چ کسی خنجر با طعم "دوست" چشیده است...

چ کسی میداند چ دردی دارد "درد بی درمان"احمق نام مستعار من است

خستم خسته...

خسته از رویداد هایی که نامشان"تجربه" است

شرمنده ام!

شرمنده ی قلب شکسته ام

مژگان باران خورده ام

و چشمان همیشه منتظرم....

احمق!

"به این نام شهره ام"


نوشته شده در یکشنبه 92/7/28ساعت 12:36 صبح توسط آشنا نظرات ( ) |

عشق

 

آدمی در آغوش خدا غمی نداشت،

پیش خدا حسرت هیچ بیش و کمی نداشت،

دل از خدا برید و در زمین نشست،

صدبار  عاشق شد و دلش شکست،

به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود،

یادش آمد یک روز دل "خدا" را شکسته بود.......


نوشته شده در شنبه 92/7/27ساعت 11:38 عصر توسط آشنا نظرات ( ) |

 

 

رفاقت

 

 

 

آدما دو دسته اند:

دسته اول تو نوع خودشون عالین نمیگم فرشته اند چون میشه خود آدما بزنن رو دست جماعت فرشته ها!

یه وقتایی که حسابی داغونی و از همه بریدی یه دفه صفحه گوشیت روشن میشه و یه پیامک دنیاتو عوض میکنه!!!!!

 

 

 

ی سری یاشونم که دیگه حرف ندارن انگار میفهمن که چقد بهشون احتیاج داری و میپرسن چطوری رفیق؟!

دم رفیقای با مرام گرم

 

 

 

رفاقت

 

 

 

یه دستم اونایی ان که ابروی هر چی 

آدمه بردن! یه مش بی مرفت سود جو!

اگه ناراحت باشن انتظار دارن کنارشون باشی یا هر چی انتظار دارن براشون عملی کنی ولی وقتی خوشن حتی اگه ازشون کمک بخوای میگن من الان حالم خوبه فراموشم کن!!!!



شما جزو کدوم دسته این بی مرفتا یا گلای روزگار؟؟


نوشته شده در شنبه 92/7/27ساعت 11:22 صبح توسط آشنا نظرات ( ) |

مهم نیست ازبیرون چگونه بنظر می رسید , انگونه ک از درون بنظرمی رسید حساب است.


نوشته شده در جمعه 92/7/26ساعت 7:42 عصر توسط آشنا نظرات ( ) |

ایستگاه

شادباش نه یک روز, هزاران روز. بگذار شاد بودنت چنان درشهربپیچد ک روسیاه شوند, انان ک بر سرغمگین کردنت شرط بسته اند...!!!


نوشته شده در جمعه 92/7/26ساعت 7:40 عصر توسط آشنا نظرات ( ) |

اگ نمی تونی شاه راه باشی , کوره راه باش . اگ  نمی تونی خورشید باشی , ستاره باش . با بردن و باختن اندازه ات نمیگیرند!هرچه هستی بهترین باش.


نوشته شده در جمعه 92/7/26ساعت 7:36 عصر توسط آشنا نظرات ( ) |

سکوت 

 

 

یه روزای هست که نزدیک ترین آدما انقد ازت دور میشن که حتی دلت نمیخاد اگه ناراحتی و اشتباهی تو رفتارشون نسبت به تو وجود داره بهشون، بگی من عادت کردم سکوت کنم نسبت به خیلی ها شما چی کار میکنید؟؟؟؟


نوشته شده در جمعه 92/7/26ساعت 10:17 صبح توسط آشنا نظرات ( ) |

 

عشق یعنی او....

نه این که فکر کنی خسته ام،

فقط گاهیبه روی بامِ دلم لانه می کند آهی

دوباره روحِ تو را می دمم به پیکرِ شعر

چه واژه های بدیعی، چه شعرِ دلخواهی!

خدا کند بشود بینِ اشک هاپیدا

برای رد شدن از بغض ها گذرگاهی

و من که خسته ام از شعر های بی حاصلا

از این بیانیه های شعاری و واهی

نشسته داغِ رسیدن به سینه ی جاده و هل الیک سبیلٌ؟ 

نشان بده راهی اسیر غربتِ تُنگم،

خودت که می دانی نمی رود هوسِ موج از دلِ ماهی

تو را من از تو طلب می کنم،

تو می گویی:همیشه قسمتِ تو نیست آن چه می خواهی!


نوشته شده در پنج شنبه 92/7/25ساعت 11:8 عصر توسط آشنا نظرات ( ) |

   1   2      >
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت
(

)